جشن شب یلدا

جشن یلدا در رابطه‌ای تنگاتنگ با ایزد مهر یا میترا قرار دارد، زیرا جشن زایش این ایزد است. بنا بر اسناد باستان‌شناسی میترائیسم[1] یا مهرپرستی از سده ۱۴ پیشامیلاد در ایران وجود داشت. از آن‌جا که یلدا واژه‌ای آرامی و به‌معنای زایش است، در نتیجه در میان پژوهش‌گران دو باور را می‌توان یافت. یک باور آن که میتراپرستی آئین مردمانی بود که پیش از کوچ آریائی‌ها به ایران در این سرزمین می‌زیستند و به زبان سامی سخن می‌گفتند و از آن‌جا که مردم آریائی‌ نژاد گویا از سده دهم پیشامیلاد به سرزمین ایران کوچ کردند و مردمانی گله‌دار بودند و در مقایسه با مردمان بومی که کشاورزی می‌کردند، از سطح تمدن پائین‌تری برخوردار بودند، پس باید با آئین میترائیسم یا مهرپرستی مردمان بومی آشنا شده و آن را پذیرفته باشند. به‌این ترتیب، پس از آن که آریائی‌ها و مردمان بومی در هم جذب شدند و تمدن نوینی را به‌وجود آوردند، آئین میترا یا مهرپرستی به‌مثابه یکی از عناصر تمدن آریائی در حافظه تاریخ ثبت شد. باور دیگر آن است که در دین ودا که از آن به‌مثابه کهن‌ترین دین جهان نام می‌برند، فرشته یا ایزدی به‌نام میترا وجود داشت، پس میترائیسم باید آئینی آریائی باشد که به‌هم‌راه مردمان آریائی‌نژاد به این سرزمین آورده شد.

میترائیسم یا مهرپرستی

تا پیش از پیدایش آئین زرتشت ایرانیان دارای دین چند خدائی بودند و میترا یکی از ایزدان دین باستانی بود. میترا در زبان‌ ایران باستان به‌معنی قرارداد و در زبان هند باستان به معنی قرارداد و دوست است. در هند و ایران باستان میترا هم‌زمان ایزد حق و اتحاد بود. در دوران پارت‌ها میترا  ایزد نور و خورشید نامیده شد. میترا پس از جذب شدن در آئین زرتشت به ایزد راه راست یا قانون حقیقت (اشا) بدل شد. فراتر از آن میترا مسئول نظم کیهان (جهان)، گردش فصل‌های سال و دوران روز و شب نیز گشت. میترا هم‌چنین باید از عدالت و پیروان دین پاسداری می‌کرد و دین‌ناباوران یا کافران را مجازات می‌نمود.

در دین زرتشت اهورامزدا و ایزدان آن دین همه شبیه انسانند و به همین دلیل میترا در یکی از کتیبه‌ها به‌صورت انسانی که بر یک ارابه جنگی سوار است و آن ارابه توسط چند اسب سپید کشیده می‌شود، تصویر شده است. در این کتیبه میترا در یک دست خود نیزه‌ای نقره‌ای و در دست دیگر خود سپری طلائی دارد. هم‌چنین بر شانه و کمر او گرز، تبرزین و خنجر آویخته‌اند. او با گرز خود باید با انگره مینو (اهریمن) می‌جنگید. مهم‌ترین وظیفه میترا پاسداری از خوش‌بختی شاه و بخشش الهی بود.

 بنا بر روایت‌های اساطیری گویا زرتشت با میترائیسم و پیروان این فرقه به‌شدت مبارزه کرد. اما بنا بر کتیبه‌هائی که از دوران هخامنشی وجود دارند، میترا در آن دوران از شأن زیادی برخوردار بود. یک نمونه کتیبه‌ای از خشایارشاه دوم در شوش است که در آن او از سه خدای آریائی، یعنی از اهورامزدا، میترا (مهر) و آناهیتا (ناهید) یاری ‌طلبیده است. دیگر آن که در بخش سوم اوستا که از ۲۱ یشت (نیایش) تشکیل شده است، یشت دهم یشت میترا نام دارد که در آن ایزد مهر (میترا) ستایش می‌شود. هم‌چنین در دوران ساسانیان سه ایزد اهورامزدا، آناهیتا و میترا از اهمیت زیاد برخوردار بودند و در چند کتیبه‌ تصویر شده‌اند. یک نمونه کتیبه طاق بستان است که در آن اهورامزدا در هیبت یک انسان حلقه پیروزی را به اردشیر شاه شاهان می‌دهد و در پس اهورامزدا میترا در هیبت یک انسان ایستاده است و دور سر او هلالی از نور می‌درخشد. همین نمونه‌ها آشکار می‌سازند که پیروان دین زرتشت توانستند میترائیسم را در آن دین جذب کنند.

میترائیسم و مسیحیت

یک باور آن است که سربازان رومی‌ آئین میترائیسم را از ایرانی‌ها آموختند و آن را با خود به‌روم بردند و موجب گسترش این آئین در آن امپراتوری گشتند. اما پلوتارخ نوشته است که رومی‌ها میترائیسم را از کیلیک‌ها[2] آموختند که در آسیای صغیر، یعنی در ترکیه کنونی و در مناطق هم‌مرز سوریه می‌زیستند. از آن‌جا که منطقه زیست کیلیک‌ها در دوران روم در همسایگی امپراتوری پارت و سپس ساسانی قرار داشت، پس هیچ بعید نیست که آن‌ها در تماس با ایرانیان با آئین میترا آشنا و پیرو آن شده باشند. اما پژوهش‌های نو نشان می‌دهند که بین آئین میترائیسم رومی و آئین میتراپرستی ایرانی هر چند این‌همانی‌هائی وجود دارد، اما این دو آئین با هم بسیار توفیر دارند. به‌همین دلیل بسیاری از پژوهش‌گران جوان آئین میتراپرستی ایرانی را ریشه اصلی میترائیسم رومی نمی‌دانند.[3]

با این حال از آئین میترائیسم رومی آگاهی زیادی وجود ندارد، زیرا از یک‌سو این آئین دارای جنبه عرفانی و مرموز بود، یعنی پیروان آن آئین حق نداشتند رازهای آئین خود را به دیگران بگویند، یعنی باید در مورد آئین خود پنهان‌کاری می‌کردند. از سوی دیگر، پس از آن که مسیحیت به دین رسمی امپراتوری روم بدل گشت، روحانیت کاتولیک با به‌کاربرد همه‌ی امکانات خود کوشید خاطره میترائیسم را از خاطره‌ها بزداید، زیرا بین میترائیسم و مسیحیت شباهت زیادی وجود دارد. میترا نیز هم‌چون مسیح از سوی پدر خدایان به زمین فرستاده شد تا جهان را نجات دهد. در عوض میترا در یک غار از مادر سنگ‌ها[4] زاده شد. در تصاویری که از روم باستان به‌دست آمده است، میترا به‌صورت پسر زیبائی که بر سر کلاه مخصوصی دارد، تصویر شده است. هم‌چنین آستر شنل میترا به‌صورت آسمانی پر ستاره آرایش شده است. کشتن گاو نر به‌دست میترا یکی از تصویرهای کلیدی در آئین میترائیسم رومی است. در روم نیز هم‌چون ایران میترا خدای نور و خورشید نامیده می‌شد. در هر حال اسناد تاریخی نشان می‌دهند که پیروان آئین میترائیسم در امپراتوری روم آخرین شب پائیز (۳۰ آذر ماه برابر با ۲۱ دسامبر) را به‌عنوان شب زایش میترا جشن می‌گرفتند. به‌همین دلیل نیز برخی از تاریخ‌پژوهان مسیحیت بر این باورند که جشن کریسمس تطبیق جشن میترائی با مبانی این دین است، یعنی کلیسای مسیحیت در روم مدعی شد عیسی مسیح در روزی که میترا زائیده شده بود، زاده شده است.

هر چند در ایران هم‌چنان آخرین شب پائیز به‌مثابه شب زایش ایزد مهر جشن گرفته می‌شود، اما پس از اصلاح تقویم در دوران پاپ گرگور هشتم[5] در سال ۱۵۸۲ میلادی روز زایش مسیح به ۲۴ دسامبر تغییر کرد.

شب یلدا

یلدا واژه‌ای سریانی- آرامی است، یعنی ریشه پارسی ندارد. با این حال ایرانیان درازترین شب سال را که در عین حال آخرین شب فصل پائیز است، شب یلدا نامیدند، زیرا بر این باور بودند که در این شب میترا که ایزد روشنائی و خورشید است، زاده شد. با زایش میترا روزها به تدریج طولانی‌تر و شب‌ها کوتاه‌زمان‌تر ‌می‌شوند. به‌همین دلیل نیز ایرانیان دهمین ماه سال خورشیدی خود را دی نامیدند که هنوز نیز در زبان انگلیسی به‌معنی روز است، یعنی با آغاز این ماه روشنائی بر تاریکی چیره می‌شود. اما بنا بر فرهنگ دهخدا گویا نیاکان ما آن شب را «شوم و نامبارک»[6] می‌پنداشتند، زیرا سیاه‌ترین شب سال بود. در ادبیات ایران پس از اسلام و به‌ویژه در اشعار شاعران ایرانی شب یلدا نشانه‌ای از شومی و بدبیاری را در بطن خود نهفته دارد.  برای نمونه سعدی در رابطه با یلدا چنین سروده است:

نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است         شب فراق تو هر گه که هست، یلدائی است

شبیه چنین جشنی در میان دیگر اقوام آریائی نژاد هم‌چون ژرمن‌ها و کلت‌ها نیز مرسوم بود. در کشورهای اسکاندیناوی این جشن را یول[7] می‌نامیدند که شبیه واژه یلدا است.

گویا در ایران باستان رسم بود که شاه در شب یلدا از تخت شاهی برمی‌خاست و در لباس مردم عادی و بدون هرگونه نگهبانی به حاشیه کویر می‌رفت تا در دهکده‌ای با مردم عادی که روستائی بودند، شب یلدا را جشن بگیرد و به درد دل‌های آنان گوش دهد.

ایرانیان هم‌چنین شب یلدا را شب چله نیز می‌نامند. در برخی از نقاط ایران مردم در شب یلدا خرمن آتش روشن می‌کردند تا زایش ایزد روشنائی را جشن بگیرند. بنا بر رسومی که در نقاط مختلف ایران با هم کمی توفیر دارند، مردم در تمامی اتاق‌های خانه‌های خود چراغ روشن می‌کنند تا با تاریکی مبارزه کنند. دیگر آن که در شب یلدا خربزه، هندوانه و انار خورده می‌شود. بزرگان هر خانواده‌ای قصه‌ای از شاهنامه نقل می‌کند و پس از آن دیوان حافظ خوانده و فال حافظ گرفته می‌شود. با آن که جشن یلدا دارای ریشه‌های میترائی و زرتشتی است، اما در ایران همه مردم آن را جشن می‌گیرند.

۲۱ دسامبر ۲۰۱۱

www.manouchehr-salehi.de

msalehi@t-online.de

پانوشت‌ها:

[1] Mithraismus

[2] Kilikien

[3]Merkelbach, Reinhold: “Mithras. Ein persisch-römischer Mysterienkult“, Wiesbaden 2005

[4] Petra Genetrix

[5] Gregor VIII.

[6] فرهنگ دهخدا: جلد ۵۰، صفحه ۲۶۲

[7]Jul, Jol, Joulu, Yule, Jül, Jööl

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.