اعمال تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و تهدیدهای نهفته در وضعیت فعلی، ما را بر آن داشت که حتی المقدور تنوع نظرات پیرامون این اوضاع را منعکس کنیم و باب گفتگو در بارۀ راه حلهای ممکنه برای برونرفت مسالمت آمیز از بحران را بگشائیم. به این منظور در صدد انجام مصاحبه هائی با تعداد هر چه وسیعتری از صاحبنظران و فعالان سیاسی در این باره برآمده ایم.
درخواست ما از شما این است که به هر تعداد از سؤالات زیر، ترجیحاً به کیفیتی که یک کلیت منسجم را ترسیم کند، پاسخ گفته و برای ما به آدرس kar@kar-online.com ارسال کنید. همچنین می توانید امکانی برای مصاحبه شفاهی در اختیار ما بگذارید.
نشریه کار-آنلاین با اشتیاق به درج نظرات گوناکونی که ممکن است در این باره وجود داشته باشند، اقدام خواهد کرد. یگانه محذور و معذور ما در درج پاسخهای رسیده، کلام موهن، نسبت به هر آن کس که باشد، خواهد بود.
پیشاپیش از همکاریتان متشکریم.
شورای سردبیران کار-آنلاین
۶ شهریور ۱۳۸۹
۱- نظرتان در مورد تحریمها چیست، آیا با آنها موافق اید یا مخالف؟
کارل فیلیپ کلاوزویتس Clausewitz که ژنرال ارتش پروس و تئوریسین نظامی برجستهای بود، در یکی از آثار تئوریک خود یادآور شد که «جنگ فقط ادامه سیاست با بهکارگیری ابزارهای دیگری است.» امروز در رابطه با سیاست تحریم های اقتصادی که از سوی دولتهای امپریالیستی در رابطه با دولتهای کشورهای در حال رشد و یا عقب افتاده اعمال میشود که حکومتهایشان حاضر نیستند به ساز آنها برقصند، باید گفت «تحریمهای اقتصادی، مالی، فنی و صنعتی فقط ادامه جنگ با بهکارگیری ابزارهای دیگری است،» البته آن هم جنگی ویرانگر که مردم بیگناه را هدف قرار میدهد و نه ارتش و نه صاحبان قدرت در این کشورها را. بنا بر بررسیهای سازمانهائی نظیر «پزشکان بدون مرز» تحریمهای اقتصادی ۱۰ ساله که علیه حکومت صدام حسین و دولت عراق اعمال شدند، فقط موجب مرگ و میر بیش از ۲۵۰ هزار کودک در این کشور گشت. و اگر مرگ و میر بزرگسالان را نیز بدان بیافزائیم، در آن صورت بیش از نیم میلیون مردم عراق قربانی سیاست تحریم کشورهای امپریالیستی در این کشور شدند. تحریمهائی هم که اینک علیه دولت جمهوری اسلامی اعمال میشوند، هر چند «هوشمند» نامیده میشوند، اما در نهایت دود آن به چشم مردم ایران خواهد رفت و به همین دلیل با آن مخالفم. کشورهای امپریالیست اینک در پی آنند که دانش و فنآوری را به ابزاری امپریالیستی بدل سازند و برای حفظ سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی خود بر جهان از انتقال آن بخش از دانشها و فنآوریها به کشورهائی جلوگیری کنند که حکومتهایشان «یاغی» و یا «شریر» نامیده میشوند، آن هم با این هدف که توازن قدرت نظامی کنونی که به سود کشورهای امپریالیستی است، همچنان پابرجا باقی بماند. وقتی آنها مدعی میشوند که با دستیبابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی «صلح جهانی» به خطر خواهد افتاد، یعنی با بالا رفتن توان نظامی ایران سلطه نظامی آنها بر این منطقه از جهان به خطر خواهد افتاد و آنها دیگر قادر نیستند با تهدید حکومتها به سرکوب نظامی سیاست دلبخواه خود را بر چنین حکومتهائی در این منطقه از جهان تحمیل کنند. دولتهای امپریالیستی میکوشند به ما بقبولانند که داشتن سلاح اتمی در دست آنها موجب استمرار صلح جهانی و در دست حکومتهائی چون ایران و کره شمالی موجب جنگ منطقهای و جهانی خواهد شد و حال آن که میدانیم تمامی جنگهائی که از آغاز سده ۲۰ تا کنون رخ دادهاند، جنگهای امپریالیستی بودهاند. حتی حمله صدام حسین به ایران نیز در رابطه مستقیم با تأمین منافع امپریالیستها در منطقه بوده است.
۲- فکر می کنید تحریمها این بار نتیجه مورد انتظار کشورهای اعمال کننده را به بار آورند؟
تحریمها بهطور حتم موجب آسیب مردم ایران خواهند گشت. از آنجا که انتقال تکنولوژی نفت به ایران نباید انجام گیرد، بهتدریج از دامنه تولید نفت ایران کاسته خواهد شد. از سوی دیگر عربستان سعودی بدون آن که به اوپک گزارش داده باشد، طبق تعهدی که به دیوانسالاری ایالات متحده سپرده است، سطح تولید نفت خود را در ارتباط با کاهش صدور نفت ایران افزایش خواهد داد تا کاهش تولید نفت در ایران موجب افزایش بهای انرژی در جهان و گران شدن هزینه تولید و افزایش هزینه زندگی در کشورهای امپریالیستی نگردد. در این زمینه عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا دارای تجربه کافی هستند. در دوران جنگ سرد، برای آن که اتحاد جماهیر شوروی با فروش نفت و گاز خود به منابع پولی کلانی دست نیابد، در یک برنامه سازماندهی شده، عربستان سعودی و دیگر شیخ نشینان خلیج فارس با این ادعا که ذخائر نفتی تازه کشف شده به آنها اجازه میدهد به حجم تولید و صادرات نفت خام خود بیافزایند، بی رویه تولید نفت خود را افزایش دادند و توانستند بهای نفت خام را به بشکهای ۷ دلار برسانند. در همین دوران جنگ عراق و ایران نیز ادامه داشت و این دو دولت نیز نمیتوانستند به منابع ارزی کلان برای خرید سلاح و اشغال سرزمین همدیگر دست یابند. اینک نیز عربستان سعودی، کویت و قطر موظفند کمبود صادرات نفت ایران به بازارهای جهانی را تأمین کنند و همین سیاست سبب شده است تا ژاپن و کره جنوبی و حتی چین از خرید نفت از ایران بکاهند. در هر حال این روند دارد آهسته تحقق مییابد و آنطور که گفته میشود، تولید نفت خام ایران طی ۶ ماه گذشته حدود ۵۰۰ هزار بشکه در روز کاهش داشته است. بنابراین میتوان گفت که دیر یا زود بزرگترین منبع درآمد ارزی ایران بسیار محدود خواهد گشت. این امر سبب میشود تا ایران نتواند مواد خام صنایع خود را وارد کند، امری که موجب افزایش بیکاری و کاهش تولید ملی خواهد شد. بنابراین، آنچه که بهمثابه «تحریمهای هوشمند» به افکار عمومی مردم جهان حقنه شده است، چیز دیگری نیست مگر افزایش فقر مردم ایران. آنها میپندارند با افزایش فقر به نارضایتی تودهها افزوده خواهد شد و این امر میتواند موجب خیزشهای تودهای گردد. آنها بر این باورند زمانی که رژیم از پشتیبانی مردم محروم گردد، مجبور است تسلیم خواستهای آنها شود. اما میدانیم که هماکنون رژیم «کمونیستی» کره شمالی از پشتیبانی مردم فقیر و گرسنه خود برخوردار نیست، اما همچنان با ادامه سیاست سرکوب در درون در برابر زیادهخواهیهای امپریالیستها ایستاده است. در دوران صدام حسین هم دیدیم که نیم میلیون مردم عراق به خاطر فقر و عدم دسترسی به دارو و بهداشت جان خود را از دست دادند و آن رژیم همچنان بر عراق سلطه داشت. به همین دلیل نیز نمیتوان با قاطعیت گفت که تحریمها این بار نتیجه مورد انتظار کشورهای اعمال کننده را به بار خواهند آورد یا نه، زیرا این امر قابل پیشبینی نیست.
۳- (در صورت پاسخ مثبت به ۲) در این صورت فکر می کنید جمهوری اسلامی چگونه عمل کند: تمکین یا سرپیچی؟
جمهوری اسلامی از بطن یک انقلاب ضد امپریالیستی زائیده شد، هر چند سویه این انقلاب به گذشته و نه آینده بود، اما به هر حال انقلابی ضد امپریالیستی بود. با توجه به این پیشتاریخ بر این باور نیستم که جمهوری اسلامی در برابر خواستهای زیادهخواهانه دولتهای امپریالیستی عقبنشینی خواهد کرد. یادمان نرود که آقای خمینی پس از تحقق جمهوری اسلامی گفت که «اقتصاد مال خر است» و «مردم برای خربزه انقلاب نکردند.» بنابراین افزایش فقر مردم به معنای دفاع آنها از آرمانهای «اسلام انقلابی» تلقی خواهد شد، یعنی گامی است در جهت جلب «رضایت خدا» که پاداش آن در آن جهان گویا رفتن به«بهشت» خواهد بود. دیگر آن که در حال حاضر جناحی اهرمهای قدرت حکومتی را در دستان خود متمرکز ساخته است که میتوان آن را جناح «آخرالزمانی» نامید، زیرا این جناح بر این باور است که امام زمان به زودی ظهور خواهد کرد و میدانیم که بنا بر باورهای دینی امام غائب زمانی ظهور خواهد کرد که جهان را ظلم و ستم فراگرفته باشد. بنا براین محاصره اقتصادی ایران، افزایش ابعاد فقر در ایران و … همه در خدمت این ایدئولوژی قرار دارد و در نتیجه هر چه به دامنه تحریمها افزوده گردد، رژیم نیز به سرپیچیهای خود خواهد افزود و آن گونه که آقای احمدی نژاد گفته است، آنها منتظرند تا اسرائیل با حمله نظامی به ایران «یک اشتباه کوچک کند» تا آنها بتوانند نه فقط منطقه، بلکه جهان را به آتش کشند. با توجه به یک چنین ایدئولوژی این رژیم از استعداد تمکین کردن و تسلیم خواستهای دولتهای امپریالیست شدن، برخوردار نیست.
۴- (اگر “سرپیچی” یا در صورت پاسخ منفی به ۲) در این صورت فکر می کنید گامهای بعدی چه خواهند بود: توسل به “راه حل” نظامی یا مثلاً تشدید باز هم بیشتر تحریمها؟
مسئله ایران راه حل نظامی ندارد، یعنی با توجه به تجربه عراق و افغانستان، اشغال نظامی ایران در دستور کار ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا قرار ندارد. این کار از دست اسرائیل هم برنمیآید. دیگر آن که با توجه به تناسب قدرت در شورای امنیت چین و روسیه به هیچگونه اقدام نظامی علیه ایران رأی مثبت نخواهند داد و بنابراین هرگونه اقدام نظامی بدون تأئید شورای امنیت اقدامی غیرقانونی و برخلاف حقوق بینالملل خواهد بود و برای افکار عمومی مردم جهان قابل توجیه نخواهد بود، به ویژه آن که تجربه عراق نشان داد که ادعاهای دولتهای انگلیس و ایالات متحده مبنی بر این که صدام حسین دارای سلاحهای شیمیائی و بیولوژیک و … بوده ، دروغ محض بوده است. در رابطه با ایران نیز همه میدانند که ایران سلاح هستهای ندارد. آنها میخواهند ایران صنعت غنیسازی اورانیوم خود را تعطیل کند تا از امکان غنی سازی محروم شود. به این ترتیب چون نمیتواند غنیسازی کند، پتانسیل ساخت بمب اتم را از دست خواهد داد و نمیتواند توازن قدرت نظامی در منطقه را آشفته کند. مشکل غرب آن است که نقش برتر اسرائیل به مثابه نیرومندترین قدرت نظامی و دارای بمب اتمی در منطقه به خطر نیافتد. بنابراین احتمال افزایش تحریمها وجود دارد، آن هم نه دیگر در محدوده تصمیمات شورای امنیت، بلکه تصمیمات یکجانبه دولتهای حامی اسرائیل در منطقه و جهان، آنگونه که روزانه شاهد آنیم.
۵- آثار تاکنونی تحریمها چه بوده اند؟
تحریمها سبب شدهاند تا اقتصاد ایران بیرون از حوزه اقتصاد جهانی عمل کند. و دیدیم که بحران اقتصاد جهانی در دوبی موجب ویرانی اقتصاد آن کشور گشت و برعکس در ایران تأثیر منفی اندکی داشت. هر اندازه به دامنه تحریمها افزوده گردد، به همان نسبت نیز رشتههای ارتباطی اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی کمتر خواهد گشت. از سوی دیگر بسیاری از کشورها همچون ژاپن و کره جنوبی خرید نفت از ایران را کاهش دادهاند. همچنین مواد خام و نیمساختهای که صنایع ایران در گذشته وارد میکرد، بهتدریج به ایران فروخته نمیشود و از هم اکنون میتوان دید که کارخانهها تعطیل و کارگران بیکار میشوند. تحریم بانکهای ایران سبب شده است تا ایران از پرداخت و دریافت ارز خود نیز محروم گردد. به تدریج تأثیرات این تحریمها برای اقتصاد ایران ویرانکننده خواهد بود و مردم با محرومیتهای فراوانی روبهرو خواهند شد.
۶- یکی از دلایل اصلی مخالفان تحریم این است که بیشترین آسیبهای آن متوجه مردم و خاصه تهیدستان و زحمتکشان خواهد شد. شما چه فکر می کنید؟
این نظر کاملأ درست است و در پیش به این نکته اشاره کردم که بیشترین آسیبها متوجه مردم و به ویژه تهیدستان و کسانی خواهد گشت که باید با فروش نیروی کار خود زندگی کنند. اما وقتی کارخانهها تعطیل میشوند و پولی برای سرمایهگذاری وجود ندارد تا اشتغال بهوجود آید، این توده انبوه با بیکاری، بیپولی، گرسنگی و حتی با قحطی میتواند روبهرو گردد.
۷- یکی از دلایل اصلی موافقان تحریم این است که اگرچه تحریم بر مردم نیز فشار خواهد آورد، این را به عنوان هزینه باید پذیرفت. مهم این است که تحریم جمهوری اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران را زیر فشار می گیرد. شما چه فکر می کنید؟
اپوزیسیونی که حاضر است ملت خود را با گرسنگی، بیکاری و قحطی مواجه سازد تا بتواند رژیم و سپاه پاسداران را زیر فشار قرار دهد، اپوزیسیونی خائن به ملت ایران است. اپوزیسیون مسئول خواهان خیر مردم است و مخالفت او با رژیم ناشی از سیاستهای ایدئولوژیک رهبران جمهوری اسلامی است که منافع ملی ایران را فدای منافع دینی- مسلکی خود ساختهاند. از سوی دیگر خواست دولتهای امپریالیستی از رژیم ایران مبنی بر تعطیل صنایع غنیسازی اورانیوم، خواستی است برخلاف تمامی اصول حقوق بینالملل و میثاق آژانس اتمی. بهعبارت دیگر، این قدرتها میخواهند تعیین کنند که چه کشورهائی حق داشتن صنایع اتمی و حتی بمب اتم را دارند و چه کشورهائی باید از این حق محروم باشند. یکی از وظائف اصلی اپوزیسیونی که از منافع ملی مردم ایران دفاع میکند، باید مبارزه همزمان با رژیم جمهوری اسلامی و زیادهخواهیهای خلاف قوانین بینالمللی دولتهای امپریالیستی باشد. وگرنه مبارزه یک طرفه با رژیم جمهوری اسلامی ما را ابزار سیاست دولتهای امپریالیست خواهد ساخت. ما باید از همان سیاست دکتر مصدق پیروی کنیم که در دفاع از حقوق و منافع ملی ایران از اصل باج ندادن به هیچ قدرت خارجی پیروی کرد. مبارزه ما با رژیم جمهوری اسلامی مبارزهای است درونی و ربطی به امپریالیستها ندارد. آنها میخواهند در این بازی نقشی داشته باشند، زیرا سیاست آنها منفعتطلبانه است. آنها میکوشند اپوزیسیون ایران را با خود همراه سازند، به امید این که بتوانند رژیم را تضعیف و به سازش با خود وادار سازند. اگر هم در این روند رژیم سرنگون شد، چه بهتر، زیرا امیدوارند با حکومتی که توانست با حمایت آنها به قدرت در ایران دست یابد، بهتربتوانند کنار بیایند.
۸- همچنین این استدلال را از مواقفان تحریم می شنویم که جنبش اعتراضی – مطالباتی جاری در جامعه (جنبش سبز) قادر خواهد بود از فشار وارده بر حاکمیت سود جوید و ابتکار عمل در عرصۀ سیاسی را به دست گیرد. شما چه فکر می کنید؟
رهبران جنبش سبز خود با این اندیشه مخالفند و در نوشتهها و سخنرانیهای خود این نظر نادرست را رد کردهاند. عیسی مسیح در انجیل جائی اشاره کرده است که «انسان فقط با غذا زنده نیست». بنا بر باور او ایمان به خدا داشتن نیز بخشی از زندگی است. مارکس در مقدمه «نقد اقتصاد سیاسی» اشاره کرده است آدمهای گرسنه نمیتوانند کار فکری کنند و تفاوت میان کار فکری و بدنی زمانی تحقق یافت که عدهای توانستند با برخورداری از مازاد تولید اجتماعی خود را از کار بدنی رها سازند تا بتوانند به کار فکری بپردازند. این بلشویکها بودند که در کوران جنگ جهانی اول که قحطی و گرسنگی تمامی روسیه تزاری را فراگرفته بود، توانستند به قدرت سیاسی دست یابند و در نتیجه این وضعیت خاص را به تئوری انقلاب بدل کردند، یعنی این اندیشه را تبلیغ کردند که مردم هر چه گرسنهتر باشند، انقلابیترند. اما واقعییات سده گذشته و یک دهه اخیر نشان دادند که بسیاری از ملتهای گرسنه ابدأ به فکر انقلاب نیستند. گرسنگی عامل انقلاب نیست، آنچه موجب تحقق انقلاب میشود، وضعیتعینی انقلابی است که باید در یک جامعه با افزایش تضاد میان مناسبات تولید و نیروی مولدهای بهوجود آید که دیگر نمیتواند در محدوده آن مناسبات تولیدی به هستی خود ادامه دهد. اما مردمی که بیکار و گرسنهاند، با مناسبات تولید موجود تضادی ندارند، آنها نان و آب و کار میخواهند، اما تحریمهای امپریالیستی راه رسیدن آنها به این خواستهای مشروع را سد کرده است. بنابراین مردم را به آسانی میتوان علیه امپریالیستها تحریک و بسیج کرد و رژیم اسلامی در این رابطه از دوران جنگ تجربه اندوخته است. پس هر چه به دامنه تحریمها افزوده شود، به همان نسبت نیز رژیم فشار بر جنبش سبز را خواهد افزود که جنبش طبقه متوسط است و طبقات زحمتکش در آن حضور چندانی ندارد، و در نتیجه رهبران این جنبش نخواهند توانست از ابتکار عمل چندانی بهرهمند شوند.
۹- آیا در این “کشاکش هسته ای” شانس بردی برای جمهوری اسلامی می بینید؟
در مبارزه سیاسی نباید روی شانس و حدس و گمان تکیه کرد. این که ایران دارای صنایع غنیسازی اورانیوم باشد و یا آن که از داشتن چنین صنایعی چشمپوشی کند، باید توسط اراده مردم ایران تعیین گردد، یعنی مردم ایران باید درباره این موضوع تصمیم بگیرند و نه یک مشت دولتهای امپریالیستی غارتگر که میترسند با دستیابی ایران به این صنایع و برخورداری ایران از امکان ساخت بمب اتمی توازن قدرت سیاسی- نظامی در خاورمیانه میتواند به ضرر آنها دگرگون شود. تحریمها میتوانند سالها برقرار باشند و سبب بدبختی و بیچارگی مردم ایران گردند و ایران را سالها از قافله پیشرفت عقب اندازند و با این حال این رژیم نیز همچنان بر سر قدرت باقی بماند، البته میتواند اینطور هم نشود و رژیم در چند ماه و سال آینده سقوط کند. من برخلاف برخی از رهبران اپوزیسیون ایران که هر روز با تحلیلهای سیاسی خود به ما وانمود میکنند که رژیم تا چند ماه دیگر رفتنی است، حاضر به گمانهزنی در این باره نیستم.
۱۰- ارزیابی تان از هدف برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی چیست: عزم جزم برای دفاع از “حق ملی” و کاربردهای صرفاً صلح آمیز یا برای دسترسی به سلاح اتمی یا تبدیل شدن به “قدرت هسته ای مجازی”، یا یک هدف ثالث؟
پیش از آن که به هدفهای رژیم اسلامی بپردازم، باید این واقعیت را بپذیریم که ایران بهخاطر وسعت و تراکم جمعیت و موقعیت ژئوپلتیک خود در منطقه یک قدرت منطقهای است. این موضوع را بسیاری از پژوهشگران و سیاستمداران غرب و شرق اذعان کردهاند. این موضوع را برژینسکی که در دوران کارتر وزیر مشاور بود و اینک استاد دانشگاه است، در کتابی نوشته است. همچنین آقای هلموت اشمیت صدراعظم پیشین آلمان نیز این نکته را در یکی از کتابهای خود مطرح کرده استد. همچنین آقای کیسیجر وزیر خارجه پیشین آمریکا دو سال پیش در کنفرانس امنیتی که سالانه در مونیخ آلمان تشکیل میشود، به آقای لاریجانی گفت که دولت آمریکا حاضر است یک ایران قدرتمند در منطقه را قبول کند، به شرط آن که ایران مسئولیت بپذیرد، یعنی سیاستهای خود در منطقه را با سیاستهای آمریکا هماهنگ کند. اما مشکل اینجا است که در ایران حکومتی بر سر کار است که به هر دلیلی به ساز آمریکا در منطقه نمیرقصد و میخواهد بازی را به زیان آمریکا و اسرائیل بههم بزند. بههمین دلیل نیز آمریکا، اسرائیل و متحدانشان به این نتیجه رسیدهاند که باید از تمامی اهرمها برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت منطقهای جلوگیری کرد. حکومت ایران هم که برای خود رسالت دینی قائل است، از تمامی امکاناتی که دارد و میتواند داشته باشد، میخواهد استفاده کند تا حکومتهای منطقه و حامیان امپریالیستی آنها را وادار سازد ایران را بهمثابه یک قدرت منطقهای بپذیرند. ما به مثابه اپوزیسیون باید از یکسو از منافع ملی ایران در برابر زیادهخواهیهای امپریالیستی دفاع کنیم و از سوی دیگر با آن بخش از سیاستهای رژیم اسلامی که نافی منافع ملی مردم ایران است، مبارزه کنیم. بنابراین باید از «حق ملی» مردم ایران در داشتن و یا نداشتن هرگونه صنایعی هواداری کنیم و به امپریالیستها اجازه ندهیم برای ما تعیین تکلیف کنند. در عین حال باید به افکار عمومی مردم ایران بقبولانیم که صنایع اتمی برای تولید انرژی صنایع از مصرف افتادهای هستند و امروزه میتوان با بهرهگیری از انرژی خورشیدی برق تمامی مردم جهان را تأمین کرد. بنابراین تا زمانی که آمریکا و اسرائیل به محاصره نظامی ایران ادامه دهند، نمیتوان از رژیم ایران انتظار داشت با چشمپوشی از صنایع غنیسازی اورانیوم خود را از امکان تولید بمب اتم محروم سازد.
۱۱- آیا وضع به طور اجتناب ناپذیری دارد به سمت افزایش تنشها و احتمالاً خشونت و درگیری کشیده می شود یا راه حل مسالمت آمیزی هست؟
بهاین ترتیب باید مذاکرات درباره صنایع غنیسازی اورانیوم را با مسئله محاصره نظامی ایران از سوی آمریکا و متحدینش پیوند زد.امروز اسرائیل در منطقه کردنشین عراق و جمهوری آذربایجان دارای پایگاههای نظامی و استراق سمع رادار علیه ارتش ایران است. بنابراین تا زمانی که آمریکا و اتحادیه اروپا جنبه نیازهای امنیتی ایران را مورد توجه قرار ندهند، امیدی به یافتن یک راه حل مسالمتآمیز نیست. در پیش هم اشاره کردم که این پروژه راه حل نظامی ندارد. بنابراین میماند امکان افزایش تحریمها و فرسایش اقتصاد ایران، یعنی وضعیتی برزخی که میتواند از عمری کوتاه و یا دراز برخوردار باشد.
۱۲- مضمون و محتوای یک راه حل مسالمت آمیز و امکانات واقعی برای تحقق آن کدام اند؟
در بخشهای پیشین به این پرسش پاسخ دادهام و نیازی به تکرار نیست.
۱۳- سهم و وظیفۀ نیروهای صلح طلب در این میان چه می تواند باشد؟ این نیروها برای ایفای چنین سهمی کدام امکاتات و کدام الزامات را دارند؟
اپوزیسیونی که میخواهد جانشین رژیم جمهوری اسلامی گردد، باید همزمان از یکسو از صلح جهانی و صلح در منطقه دفاع کند و از سوی دیگر با سلطه امپریالیسم در منطقه و با سیاست آپارتایدی رژیم صهیونیستی اسرائیل در فلسطین اشغالی مبارزه کند. اپوزیسیونی که یکی از این دو جنبه را برجسته سازد، اپوزیسیونی نیست که بخواهد از منافع ملی مردم ایران دفاع کند. سلطنتطلبان و مجاهدین و … امروز بر این باورند که اگر رژیم اسلامی برود، همه چیز بهتر خواهد شد. همین اندیشه را ما در ۳۱ سال پیش هم داشتیم و میپنداشتیم بدتر از رژیم شاه وجود ندارد. اما زندگی به ما آموخت که بدتر از دیکتاتوری شاه، دیکتاتوری دینی است. بنابراین باید مبارزه برای سرنگونی رژیم را با مبارزه با زیادهخواهیهای امپریالیسم در منطقه و ایران پیوند زنیم. نیروی اپوزیسیونی که در دوران اپوزیسیون بودن منافع ملی مردم ایران را فدای منافع گروهی و سازمانی خود سازد، بدون شک در فردای به قدرت رسیدن نخواهد توانست از منافع ملی مردم ایران دفاع کند. بههمین دلیل نیز من هوادار همکاری آن بخش از نیروهای اپوزیسیون هستم که خود را به اصول مردمسالاری، یعنی دمکراسی و حفظ تمامیت ارضی ، یعنی استقلال ایران متعهد میداند.