در گفتوگو با منوچهر صالحی نویسنده، سیاستمدار چپ و جمهوریخواه پرسیدهام: پسامردمسالاری چیست؟ و چه نسبتی با پادرمیانی (لابیگری) ی سیاسی دارد؟ در جهانها ی جدید ابرسرمایهداران و نخبهگان اقتصادی چه نقشی در مردمسالاریها بازی میکنند؟ و چهگونه میتوانند مردمسالاریها را با پادرمیانان سیاسی از محتوا خالی کنند؟ چه نسبتی میان پویش اقتصادی و پویش در مردمسالاریها دیده میشود؟ آیا نگرانیها در باره ی پادرمیانی سیاسی فربودین و واقعی است؟ یا در جایی و بهگونهای به ریختی از بیایمانی به سیاست، مردمسالاری و نوینش میرسد؟ کالین جان کراچ (Colin Khon Crouch/ 1994) در سال ۲۰۰۰ با پیشگذاشتن برساخت «پسامردمسالاری» چه میخواست و میخواهد بگوید؟ آیا این برساخت برگفتی است بر ایستار تازه در جهانها ی جدید؟ یا آسیبشناسی این دوران تازه است؟ آیا ما با ریختی از پایانتاریخ روبهرو هستیم؟ یا حتا بیشتر تجویزی است برای این دوران تازه که میتواند پایانی بر پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama/1952) باشد؟ این برساخت از کجا آمده است؟ و برسازندهگان آن درپی چه بودهاند؟ کسانی که چنین برساختی را پیشگذاشتهاند، کیستاند؟ چه میگویند؟ چه میخواستند بگویند؟ و آیا خوانشهایی گوناگون از پسامردمسالاری وجود دارد؟ آیا آنچنان که کراچ میگوید پادرمیانی ی سیاسی به دمکراسی آسیب زده است؟ یا میزند؟ و دمکراسیها را در جایگاهی قرار داده است که برای پاسداری از مردمسالاری باید به بازبینی و مهار پادرمیانان سیاسی پرداخت؟ جهانها ی جدید و آوار انبوه دگرگونیها ما را به کجا میبرد؟ برندهگان و بازندهگان این دگرگونیها چه کسانی هستند؟ و با هراسها ی تازه چهگونه روبهرو میشوند؟ آیا برآیند دگرگونیها مثبت و برانگیزاننده است؟ یا منفی و هراسانگیر؟ با چه متری باید این دگرگونیها را متر زد؟ آمارها و نشانهها (ایندکسها) چه میگویند؟ آیا میان آمارها، نشانهها و فربودها از یکسو و دریافتها ی مردمان از این فربودها از سوی دیگر فاصلهای هست؟ این فاصلهها را چهگونه باید معنا کرد و توضیح داد؟ مردمسالاریها در دل این دگرگونیها، چهگونه کار خواهند کرد؟ و پاسخها ی مردمسالار به این دگرگونیها چه گونه خواهد بود؟ آیا موجها ی جدید گرایش به جریانها ی راست وحشی (Ultra right) مردمسالاریها را از کار خواهد انداخت؟ یا مردمسالاریها سرانجام بر این تب مردمگرایی و چرندبافی ی دموگاکها چیره خواهند شد؟ آیا نقدها ی جریانها آزادیخواه و پیشرو به دمکراسیها همانتد نقدهایی که به رسانهها زدهشده است، آتش وارونه خواهد شد؟ و بهجا ی کمک به دمکراسیها، بیاعتمادی به دمکراسیرا هم به بیاعتمادی به رسانهها خواهد افزود؟ و کار را از پیش خرابتر خواهد کرد؟ اهمیت ندارد نقدها ی ما تا چه پایه درست و استوار هستند، واکنش به این نقدها در جریانها ی گوناگون، گوناگون است و گاهی آب به آسیاب کسانی خواهد ریخت که از دشواریها ی دمکراسیها شاد میشوند و بهکاری و کارآمدی ی آنها امید نبستهاند. در این ایستار آیا «خردمندی ی تیماردارنده» (caring rationality) به تیمار و مراقبت از دمکراسیها و آزادیها هم دگردیسی خواهد یافت؟ و آیا برخی از جریانها ی چپ و زنگرا که منادی این دست خردمندیها هستند، میتوانند از دعواها ی قدیمی فاصله بگیرند؟ و به همدستی ی نادانسته و ناخواسته با جریانها ی راست پایان دهند؟ خرد پایه در تیمارداری چیست؟ و خردمندی ی تیماردارانه چهگونه میتواند به کمک ما در ایستار امروز بیاید؟ و به تیمار جامعه ی باز در برابر دشمناناش بشتابد؟ قانون آهنین نخبهسالاری (Iron Law of Oligarchy) در سپهر سیاسی که رابرت مایکلز آلمانیایتالیایی (Robert Michels/ 1876-1936) پیشگذاشته است و کراچ بسیار زیرنفوذ آن بوده است، چه میگوید؟ و آیا بر نگرانیها ی او در پسامردمسالاری نور میپاشد؟ با همرسانی و بازخوردها ی خود به این گفتوگو ادامه دهید و بخشی از جریانی باشید که راه میبرد و نه راه برده میشود. از پسند (سابسکرایب) این کانال که کانالی برای شنیدن صداها ی تازه است هم کوتاهی نکنید؛ همه ی راهها ی بزرگ با همین گامها ی کوچک آغاز میشود. *همچنان که در گفتوگو آمده است برای لابیگری هنوز برگردان مناسبی گذاشته نشده است؛ دخالتگری، درگیری و لابیگری هست، اما هیچکدام به داوری من هنوز جا نیفتاده است. دخالتگری هم رگوریشه ی عربی دارد، هم با لابیگری چندان هماهنگ نیست. زیرا لابیگری بارهای قانونی است و از جنس دخالت نمیباشد. پادرمیانی هم فارسی است و هم در خاستگاه و حتا خواستگاه به برساخت لابینگ بسیار نزدیک.