منوچهر صالحی

از شمار دو چشم یک تن کم - وز شمار خرد هزاران بیش

 keshavarzsadr

بنا بر قانون طبیعت هیچ چیز ابدی نیست و به همین دلیل نیز مرگ دیر یا زود سراغ همه خواهد آمد. با این حال پذیرش مرگ برخی از انسان‌ها دشوار است.

دیروز صبح زود به هم‌راه همسرم به بیمارستان رفتیم و غروب از آن‌جا بازگشتیم. هنگامی که شب‌هنگام به ایمیل‌هایم نگاه کردم، دیدم خبر مرگ امیر هوشنگ کشاورز صدر را برایم فرستاده‌اند. با آن که می‌دانستم او گرفتار بیماری بدخیمی است و این اواخر حالش بسیار بد بود، با این حال از دریافت این خبر تکان خوردم، زیرا دیدم یکی از صدیق‌ترین مبارزان ایران از میان ما رفت.

با او در چند جلسه‌ای که پس از انقلاب در آلمان برگزار شد، آشنا شدم. می‌دانستم که فرزند یکی از یاران نزدیک و صدیق دکتر مصدق است و در حوزه عشایری و روستائی ایران یکی از پژوهش‌گران برجسته میهن ما بوده است. می‌دانستم که در دوران دانشجوئی یکی از فعالین جنبش دانشجوئی بوده و به‌همین دلیل در دوران حکومت شاه دستگیر و زندانی شده است. و هم‌چنین می‌دانستم که با بیژن جزنی، مصطفی شعاعیان و برخی دیگر از چهره‌های تاریخ‌ساز جنبش چپ ایران دوستی داشته است. چند بار هم که به پاریس سفر کردم، سراغش را گرفتم و در این دیدارها برایم روشن شد که آدمی است بی شیله و پیله و سفت و سخت هوادار دمکراسی و استقلال ایران. به همین دلیل نیز شیفته‌اش شدم، زیرا چنین کسانی را در این روزگار با دشواری می‌توان یافت.

هنگامی که با دعوای حقوقی حمید شوکت روبه‌رو شدم، کشاورز صدر یکی از چند تنی بود که چند بار به من تلفن زد و یادآور شد که این نه دعوائی حقوقی، بلکه دعوائی سیاسی است. او یادآور شد که می‌خواهند با کوبیدن دکتر محمد مصدق جنبش آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه ملت ایران را بکوبند و برایم روشن ساخت که در این دعوا تنها نیستم و بلکه «همه میهن‌پرستان و آزادی‌خواهان ایران در کنارم ایستاده‌اند.» در آن روزها این سخنان گرم و صمیمی برایم پشتوانه‌ای بود تا در برابر آن همه توطئه پنهان و آشکار «دوستان» شخصی و «شمنان» سیاسی‌ام استوار بمانم.

مرگ او مرا بسیار اندوهگین ساخته است. او انسانی فرهیخته و روشن‌‌اندیشی آینده‌نگر بود. یادش برای همیشه گرامی باد

۱۵ فوریه ۲۰۱۳