زندگینامه منوچهر صالحی
من در ۱۱ مهر ماه ۱۳۲۱ در
بناب آذربایجان زاده شدم، اما از آنجا كه پدر و مادرم
گیلانی بودند، دوران كودكی، دبستان و بخشی از دوران
دبیرستان را در شهر رشت سپری كردم. پس از آن، چون خواهرم
در امتحان کنکور دانشگاه تهران قبول شد، خانوادهام به
تهران كوچ كرد و من در این شهر دیپلم گرفتم.
در دوران دبیرستان شعر
میسرودم و داستان های کوتاه می نوشتم و در نشریات هفتگی
آن زمان در گرامیداشت عمویم که نام و نام خانوادگی خود را
به « ساسان کیآرش گیلانی»[1]
تغییر داده و در جوانی خودکشی کرده بود، با نام مستعار
«منوچهر کیارش» انتشار میدادم. چندی نیز عضو هیئت تحریریه
هفته نامه «صبح امروز» بودم که ناشر آن دکتر مصطفی الموتی
از یاران نزدیک دکتر منوچهر اقبال و در کابینه او وزیر
بود.
در دوران حكومت دكتر علی
امینی كه فضای سیاسی كمی باز شده بود، با جبهه ملی كه
تظاهرات هشتاد هزار نفری میدان جلالیه را تدارك دیده بود،
در ارتباط قرار گرفتم و در جلسات هفتگی كه روزهای جمعه در
منزل زندهیاد دكتر صدیقی تشكیل میشد، گاهگاهی شركت
میكردم. در این جلسات جهان پهلوان تختی نیز كه شخصیت
ورزشی نامداری بود، شركت میجست. پس از تعطیل فعالیت جبهه
ملی، كار سیاسی سازمانیافته انجام نمیدادم، اما در قیام
خونین ۱۵ خرداد شركت غیرفعال داشتم، یعنی در كنار
تظاهركنندگان میرفتم، بدون آن كه به صف آنها بپیوندم.
در سال ۱۳۴۲ برای ادامه
تحصیل به آلمان آمدم. در این كشور در رشته معماری و
شهرسازی فارغالتحصیل شدم و بیش از ۳۲ سال به عنوان شهرساز
شاغل بودم و در حال حاضر بازنشستهام.
همچنین بهخاطر پیروزی انقلاب در ایران، تحصیل در رشته
جامعهشناسی شهر را نیمهکاره رها کردم
با آمدن بهخارج از كشور
به كنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی
پیوستم و همچنین عضو جبهه ملی
ایران در آلمان شدم. در هر دو این
سازمانها عضوی کوشا بودم و از دسامبر ۱۹۶۸ تا آوریل ۱۹۷۱
عضو هیئت اجرائیه جبهه ملی خارج از كشور بودم. سپس در سال
۱۹۷۱ با برخی از رفقای جبهه ملی و برخی از چپهای مستقل، «گروه
كارگر» را بهوجود آوردیم و نشریه تئوریكی با نام «كارگر»
انتشار دادیم.
با پیروزی انقلاب به ایران
بازگشتم، در آنجا در انتشار نشریه «كارگر» كه چند
شماره انتشار یافت، کوشا بودم. با تشكیل «جبهه دمكراتیك
ملی ایران» عضو آن سازمان شدم. پس از آن كه «جبهه
دمكراتیك ملی ایران» از نامزدی ریاست جمهوری مسعود رجوی
پشتیبانی كرد، از آن جبهه استعفاء دادم، زیرا بر این باور
بودم و هستم كه «سازمان مجاهدین خلق» نیروئی مذهبی و در پی
تحقق دولتی ضد سكولار شبیه رژیم جمهوری اسلامی است.
پس از بازگشت دگرباره به
اروپا، از آن پس با گروه «اتحادچپ» همكاری كردم كه
از وحدت چند گروه چپ تشكیل شده بود. پس از سركوب جنبش در
ایران و انشعاب در «اتحاد چپ» به «سازمان مبارزه برای
ایجاد جنبش كارگری» پیوستم. پس از انشعاب در این
سازمان، در تأسیس «سازمان سوسیالیستهای ایران» در
خارج از كشور کوشا بودم. چندی بعد از این سازمان جدا شدم و
۱۶ سال پیش با برخی دیگر از رفقای چپ «شورای موقت
سوسیالیستهای چپ ایران» را بهوجود آوردیم كه ماهنامه
«طرحی نو» را انتشار میداد.
به خاطر اختلافات سیاسی
و سلیقه ای در تابستان ۱۳۸۷ به همکاری خود با «شورای
موقت سوسیالیستهای
چپ ایران» پایان دادم و
اینک عضو هیچ
سازمان سیاسی نیستم.
علاوه بر این، طی سالهای
گذشته دهها مقاله و رساله و نیز چندین كتاب درباره مسائل
ایران و سوسیالیسم نوشته و ترجمه كردهام كه در این رابطه
میتوان از كتابهای «ایران و دمكراسی» ۱۳۷۲، «دمكراسی
از آغاز تا اكنون» ۱۳۷۳، «پدیده شناسی بنیادگرائی
دینی» ۱۳۷۸، «گفتاری درباره تروریسم» ۱۳۸۲، «دمکراسی
و جامعه مدنی» ۱۳۸۸، «سکولاریسم و ضدسکولاریسم»
۱۳۸۹،«درباره لیبرالیسم سرمایهسالارانه»
۱۳۸۹، «نگرشی نو به مارکس» ۱۳۹۰، «بغرنج اسرائیل
و فلسطین» ۱۳۹۰، «رهایش یا حق تعیین سرنوشت»۱۳۹۲
و جلد یکم «پیدایش و فروپاشی سوسیالیسم در روسیه»
۱۳۹۰ نام برد.
همچنین در دوران
انقلاب کتاب «انقلاب روسیه» روزا لوکزمبورگ و
همچنین گزیدهای از نوشتارهای «مارکس و انگلس
درباره دین و اسلام» را به فارسی برگرداندم. دیگر آن
که تا كنون سه کتاب كارل كائوتسكی
را به فارسی ترجمه كردهام كه عبارتند از «دیكتاتوری
پرولتاریا» ۱۳۷۷، «انقلاب پرولتری و برنامه آن»
۱۳۸۹ و «راه به سوی قدرت» ۱۳۸۹. کتاب «دیكتاتوری
پرولتاریا» در ایران با عنوان «علیه لنینیسم»
توسط نشر اختران انتشار یافت.
آخرین ویراستاری:
ژوئن ۲۰۱۸
|