منوچهر صالحی

زبان و ابزار هم‌گون دیکتاتورها

 

نگاهی به رخدادهای تونس و مصر آشکار می‌سازد که دیکتاتورها، هر چند می‌توانند به سیستم‌های مختلف سیاسی تعلق داشته باشند، اما همه به یک زبان سخن می‌گویند و در این میان فرقی نمی‌کند که رهبر حکومتی «سوسیالیستی»، «سکولار» و یا آن که «ولی فقیه» نظامی دینی باشند. همه‌ی دیکتاتور‌ها برای توجیه سلطه نامشروع خود از زبان و ابزار مشترکی بهره می‌گیرند. در این‌جا چکیده‌ای از این زبان و ابزار هم‌گون را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

۱- دیکتاتوری بدون کیش شخصیت نمی‌تواند وجود داشته باشد. استالین در روسیه به «آموزگار کبیر پرولتاریای جهان» بدل شد. در آلمان در دوران سلطه نازی‌ها هیتلر را «رهبر» نامیدند و در ایران دوران پهلوی، محمدرضاشاه به «آریامهر»، در جمهوری اسلامی خمینی به «امام» و «رهبر انقلاب» و خامنه‌ای به «رهبر معظم انقلاب اسلامی» بدل ‌شدند. به‌عبارت دیگر، در کشورهائی که رهبران سیاسی به «ابرانسان» تبدیل و یا به «خدا» و «امامان» وصل می‌شوند، با حکومت‌هائی استبدادی و دیکتاتوری سر و کار داریم. در عوض یکی از خصوصییات دمکراسی برابرحقوقی افراد با هم است و به‌همین دلیل در هیچ یک از کشورهای دمکراتیک نمی‌توان به پدیده‌ «کیش شخصیت» برخورد. در ایالات متحده آمریکا آقای باراک اوباما رئیس‌جمهور، در انگلستان آقای داوید کامرون نخست‌وزیر و در آلمان خانم آنگلیکا مرکل صدراعظم نامیده می‌شوند و نه بیش‌تر.  

۲- در همه‌ی دیکتاتوری‌ها آزادی مطبوعات و رسانه‌ وجود ندارد، زیرا دیکتاتورها برای افکار عمومی ارزشی قائل نیستند. در این کشورها ساطور سانسور بر فراز سر روزنامه‌نگاران و نویسندگان آویزان است و هر لحظه می‌تواند بر سرشان فرود آید. نگاهی به کشورهای جهان آشکار می‌سازد که فقط در حکومت‌های دیکتاتوری و استبدادی روزنامه‌نگاران دستگیر، زندانی و حتی اعدام می‌شوند. درجه سانسور در یک کشور در ارتباط با تعداد روزنامه‌ها و مجلاتی که هر ساله توقیف می‌شوند و هم‌چنین تعداد روزنامه‌نگارانی که دستگیر و زندانی شده‌اند، قابل سنجش است و در این رابطه جمهوری اسلامی دارای کارنامه‌ای بسیار سیاه و چهره‌ای کریه است. در  کشورهای استبدادی واقعیت آن نیست که روزنامه‌نگار بنا بر برداشت خود  بازتاب می‌دهد و بلکه گفتار و کردار دیکتاتور به معیار تشخیص واقعیت بدل می‌گردد.

۳- در نظام‌های دیکتاتوری به سیستم‌های فاقد احزاب سیاسی، تک‌حزبی و چند حزبی که توسط نهادهای سرکوب دولت دیکتاتور کنترل می‌شود، روبه‌روئیم. در حال حاضر در چین هر چند  سیستم چند حزبی وجود دارد، اما حزب کمونیست همه‌کاره است. پس از کودتای 28 مرداد، شاه در آغاز بدون احزاب سلطنت کرد؛ سپس به تقلید از ایالات متحده آمریکا با تشکیل احزاب فرمایشی «ملیون» به رهبری منوچهر اقبال و «مردم» به رهبری اسدالله علم سیستم دو حزبی را به‌وجود آورد و سرانجام با تشکیل «حزب رستاخیز» الگوی تک‌حزبی را در ایران پیاده کرد. در جمهوری اسلامی نیز هر چند در آغاز با تشکیل «حزب جمهوری اسلامی» تلاش برای تحقق «دمکراسی چند حزبی» شد، اما به‌زودی بیش‌تر احزاب سرکوب، ممنوع و یا آن که از حق کار علنی محروم شدند.  

۴- همه‌ی دیکتاتور‌ها چنین می‌نمایانند که از پشتیبانی اکثریت چشمگیر مردم برخوردارند. بلشویست‌ها با آن که در انتخابات مجلس مؤسسان کم‌تر از ۲۵ % آرأ مردم را به‌دست آوردند، اما خود را نماینده کارگران و دهقانان می‌دانستند که اکثریت چشم‌گیر مردم روسیه را تشکیل می‌دادند و به نام این «اکثریت مجازی» دیکتاتوری حزب و دبیر کل خود را بر جامعه حاکم ساختند. در آخرین  انتخابات فرمایشی در عراق صدام حسین با ۹۹ % ، در تونس بن علی با ۸۹ %  و در مصر حسنی مبارک با ۸۸ % آرأ انتخاب شدند. آن‌ها خواستند با تقلب در شمارش آرأ و جلوگیری از شرکت نامزدهای دیگر در انتخابات افکار عمومی خود و مردم جهان را فریب دهند و آشکار سازند که از آن‌چنان مشروعیت مردمی برخوردارند که سیاستمداران کشورهای دمکراتیک جهان خواب آن را هم نمی‌توانند ببینند. آن‌ها در کشورهای خود با برخورداری از این مشروعیت دروغین به نام «اکثریت» هر گونه صدای مخالف را با به‌کارگیری وحشیانه‌ترین روش‌ها و شکنجه‌ها سرکوب کردند و هنوز نیز می‌کنند.   

در ایران نیز آقای محمود احمدی‌نژاد ۱۳۸۷ در یک نمایش انتخاباتی با ۶۳ % آرأ مردم باید برگزیده می‌شد و آیت الله خامنه‌ای به‌نام این «اکثریت» مجازی و دروغین فرمان سرکوب وحشیانه «جنبش سبز» را داد که جنبش شهروندی طبقه متوسط ایران است. این جنبش توانست در همان روزهای نخست پیدایش خویش با طرح شعار «رأی من کجاست؟» در شهرهای بزرگ و دانشگاهی ایران بیش از ۱۰ میلیون تن را در صفوف خود بسیج کند و پایگاه توده‌ای شگرف خود را نمایان سازد.

۵- همه‌ی دیکتاتورها بر این باورند که فقط افرادی که جیره‌خوار بیگانگانند، با سیاست و روش حکومت آن‌ها مخالفند. به‌عبارت دیگر، مخالفین بومی در این کشورها فورأ به جاسوسان بیگانه بدل می‌شوند. در روسیه شوروی در دوران استالین نزدیک‌ترین یاران لنین و کسانی که در پیروزی انقلاب اکتبر نقشی برجسته‌تر از او داشتند، به‌جرم جاسوسان امپریالیسم به اعدام و یا به زندان‌های درازمدت در اردوگاه‌های کار اجباری محکوم شدند. در ایران در دوران شاه همه مخالفین او «کمونیست» وابسته به روسیه شوروی و یا نوکر «ارتجاع سیاه» بودند. اینک نیز برخی از حامیان احمدی‌نژاد مدعی‌اند که بیگانگان بیش از یک میلیارد دلار در اختیار رهبران «جنبش سبز» قرار دادند، تا با به‌راه انداختن تظاهرات خیابانی و اعتراض به نتایج انتخابات، جمهوری اسلامی را از درون تضعیف کنند. در مصر سلیمان معاون رئیس جمهور مبارک مدعی است که بیگانگان و به‌ویژه اسرائیل و قطر بین مردم پول پخش کرده‌اند تا به خیایان بریزند و علیه حسنی مبارک تظاهرات کنند. جالب آن است که در همه‌ی این موارد «ماموران و جاسوسان بیگانه» قادرند میلیون‌ها تن را به خیابان‌ها بکشانند، یعنی اکثریت توده از خواست و سیاست این «نوکران بیگانه» پیروی می‌کند.

۶- پس از پیروزی جنبش‌های مردمی و سرنگونی حکومت‌های استبدادی، هواداران دیکتاتورهای شکست خورده و از قدرت رانده شده، جنبش مردم را «فتنه» می‌نامند تا آشکار سازند که سرنگونی دیکتاتور نه خواست مردم، بلکه نتیجه توطئه مشترک‌ نیروهای بیگانه و «جاسوسان» بومی بوده است. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران از یک‌سو شاپور بختیار و از سوی دیگر اشرف پهلوی انقلاب توده مردم علیه آن رژیم استبدادی و فاسد را «فتنه» و نه انقلاب نامیدند، زیرا انقلاب دارای محرک درونی و در عوض فتنه دارای محرک بیرونی است. آقای خامنه‌ای نیز جنبش سبز را «فتنه» نامید تا آشکار سازد که آن چند میلیون تن که به‌خیابان‌ها ریختند، آلت دست کسانی شده‌اند که هدفی جز «توطئه» علیه «ولایت فقیه» نداشته‌اند. به‌این ترتیب سردمداران رژیم اسلامی با به‌کار گیری واژه‌هائی چون «فتنه» و یا «توطئه» می‌کوشند آشکار سازند که مردم ایران از خرد سیاسی محرومند و به‌سادگی می‌توانند فریب مشتی «عوامل بیگانه» را بخورند. دیکتاتورها ملت‌ها را کودکانی صغیر می‌دانند که نسبت به خواست و منافع خود آگاه نیست و بنابراین نیاز به قیمی دارد تا بتواند در جهت تحقق خواست و منافعش تلاش کند. دیکتاتورها خود را بهترین «قیم» ملت‌های «صغیر» می‌دانند.  

۷- دیکتاتورها همه جا از ابزارهای مشابه‌ای برای سرکوب جنبش مردم بهره می‌گیرند. در روسیه شوروی بلشویک‌ها توانستند با بسیج بخشی از کارگران و روستائیان گرسنه در صفوف خود، «گارد سرخ»، یعنی بازوی نظامی دلخواه خود را برای سرکوب مخالفین خویش سازمان‌دهی کنند. در آلمان حزب ناسیونال سوسیالیست به‌رهبری هیتلر توانست با ایجاد «گروه حمله» به ترور خیابانی دست زند، یعنی با خشونت از برگزاری آکسیون‌های خیابانی احزاب مخالف خود جلوگیری کند. در ایران کنونی رژیم «ولایت فقیه» توانست با «لباس شخصی»‌ها که عناصر وابسته به نهادهای مختلف سرکوب رژیم‌اند، «جنبش سبز» را سرکوب کند. و در مصر رژیم حسنی مبارک کوشید با تقلید از حکومت ددمنش ایران با بسیج مشتی اوباش و مأمورین پلیس و نهادهای امنیتی در پوشش «لباس شخصی» جنبش صلح‌آمیز توده را مورد تهاجم قرار دهد. اما کشتار بیش از ۳۰۰ تن و زخمی‌شدن بیش از ۵۰۰۰ تن در سراسر مصر نتوانست نیروی مقاومت مردم را درهم شکند.  

۸- در همه‌ی دیکتاتوری‌ها قوه قضائیه مستقل وجود ندارد. در دولت‌های دمکراتیک کسی که به جرمی متهم می‌شود، تا زمانی که دادگاهی او را به جرمی محکوم نسازد، انسانی بی‌گناه است. اما در دیکتاتوری‌ها پیش از آن که دادگاهی کسی را به‌جرمی متهم کرده باشد، اعترافات متهمین در رادیو و تلویزیون پخش و در روزنامه‌ها چاپ می‌شوند و مخالفین دیکتاتورها در دادگاه‌های نمایشی  در رابطه با اتهامات واهی محاکمه  و به جرم‌هائی سنگین که در قانون پیش‌بینی نشده‌اند، محکوم می‌شوند. قوه قضائی در کشورهای دیکتاتوری به‌جای آن که دستگاهی عدالت‌گستر باشد، به ابزار سرکوب دیکتاتور بدل می‌گردد. در ایران کنونی روزمره شاهد فجایع دستگاه قضائی وابسته به دیکتاتور ایران، یعنی «ولی فقیه» هستیم که زندانیان سیاسی را به اتهام جاسوسی برای قدرت‌های بیگانه، برهم زدن امنیت نظام و …، به اعدام و زندان‌های طولانی و محرومیت شغلی محکوم می‌کند و برای ترساندن مردم به بهانه‌های واهی هر روز چندین حکم اعدام صادر و اجراء می‌کند.

msalehi@t-online.de

www.manouchehr-salehi.de