در دام‌چاله‌‌ توهم خویش

در برخی از سایت‌ها نوشتاری از دوست دوران کنفدراسیون خود آقای دکتر کاظم کردوانی با عنوان «دام‌چاله‌ی تبدیل شدن به زائده‌ی سیاست خارجی دولت‌های بیگانه»[1] را خواندم، نوشته‌ای که خوب و متین است و آشکار می‌سازد چگونه آدم‌هائی برای آن که خود را به‌ مثابه «اپوزیسیون» مطرح کنند، از یک‌سو با گرفتن کمک‌های مالی از دولت‌های مختلفی که مخالف جمهوری اسلامی هستند، می‌کوشند به «سازمان» و یا «شخصیت سیاسی» بدل شوند و از سوی دیگر کارشان شده است تبلیغ سیاست‌های ضد ایرانی دولت‌های ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و دیگر دشمنان منطقه‌ای ایران اسلامی. تا آن‌جا که می‌دانم حتی دولت‌ آلمان نیز با دادن کمک‌های مالی به این و آن فرد و گروه‌های ایرانی سایت‌هائی را برای ایرانیان راه‌اندازی کرده‌ است که به زبان آلمانی و ایرانی می‌کوشند به ما بیاموزند که چرا باید هوادار ارزش‌های غرب بود و از اسرائیل دفاع کرد. برای نمونه برخی از همین ایرانیان که به گونه‌ای وابسته به برخی احزاب آلمان هستند، در راستای سیاست‌های آن احزاب برای آن که نشان دهند مخالف سیاست‌های «یهودستیزی» جمهوری اسلامی‌اند، چند سال پیش در برلین به‌ هواداری از دولت اسرائیل توانستند تظاهرات کوچکی بر پا کنند بی ‌آن‌ که درباره جنایات ضد انسانی، شهرک‌سازی‌های ضد حقوق بین‌الملل و سیاست استعماری دولت صهیونیستی در فلسطین اشغالی سخنی بگویند. این را برای نمونه گفتم، وگرنه می‌توان هفتاد مثنوی درباره چنین «سیاستمداران» ایرانی وابسته به دولت‌های ضد جمهوری اسلامی نوشت.

هر چند نوشتار آقای کردوانی ارزشمند و آموزنده است و خواندن آن را به همه توصیه می‌کنم، با این حال با نگرش به برخی از کارکردهای او در یکی دو سال گذشته برایم آشکار گشت که او ناخواسته خود را گرفتار یکی از همین «دام‌چاله»ها کرده بوده است.

بر این باورم که ایشان هم‌چون من می‌دانند کار آدم‌هائی که در انیران زندگی می‌کنند و دارای سازمان سیاسی و به اصطلاح دم و دستگاه حزبی نیستند، اما می‌خواهند هر طور و با هر ابزاری شده به رهبران سیاسی جنبش ضد جمهوری اسلامی بدل گردند، این است که تا حادثه‌ای در ایران رخ می‌دهد، برای آن که نشان دهند رژیم ولایت فقیه همین فردا رفتنی است و تاریخ مسئولیت «مدیریت دوران گذار» را بر دوش آن‌ها نهاده است، مجبورند فیل هوا کنند تا بتوانند در رسانه‌های وابسته به دولت‌های ضد رژیم اسلامی به سود پروژه خود‌ که هیچ زمینه‌ای برای تحقق ندارد، تبلیغ کنند. دو سال پیش شاهد یک چنین فیل هواکردنی بودیم که آقای کردوانی نیز در آن شرکت داشت. این پروژه پس از تظاهرات خودجوشی که دارای سویه ضد رژیم اسلامی بود و در بیش از ۱۰۰ شهر کوچک و بزرگ ایران رخ داد، راه انداخته شد. چند خانم و آقا «بیانیه‌ای» انتشار دادند و در آن نوشتند « راهكار برون‌رفت از اين مشكلات بنيادين، گذار مسالمت‌آميز از نظام جمهورى اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، رعايت كامل حقوق بشر و رفع همه تبعيض‌هاى نهادينه به خصوص برابرى كامل زنان، قومیت‌ها، ادیان و مذاهب در همه زمينه‌هاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى است» و در ادامه مدعی شدند «ما امضاکنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، خواهان برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم تا ملت ایران بتواند با تعیین نحوه حکومت مطلوب، خود مسوولیت سرنوشتش را بر عهده بگیرد و برای رفع بحران‌های موجود، تلاشی موثر و همگانی به عمل آورد.»[2] در همان زمان نقدی بر این بیانیه با عنوان «وعده رفراندم پس از اشغال ایران؟» نوشتم و در آن یادآور شدم « آن‌چه از سوی این «کنشگران» عرضه می‌شود، یکی خواست تغییر مسالمت‌آمیز حکومت و دیگری خواست برگزاری رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل است. در بیانیه نیز آشکار نمی‌شود چگونه می‌توان این دو خواست یا آرزو را متحقق ساخت. هم‌چنین در بیانیه گفته نمی‌شود سازمان ملل با اجازه کدام نهاد ملی یا بین‌المللی می‌تواند وارد عرصه سیاسی ایران گردد و بر رفراندوم پیش‌نهادی این خانم‌ها و آقایان نظارت کند.»[3]

از زمان انتشار آن «بیانیه» یک‌سال و نیم گذشته است و نمی‌دانم این خانم‌ها و آقایان که کاظم کردوانی نیز یکی از آن‌ها بود، برای تحقق خواسته  خود چه کرده‌اند؟ آیا صدور چنین «بیانیه»ای پس از رخدادهای دی ماه ۱۳۹۷ «فیل‌ هواکردن» نبود؟

آیا دوست ارجمندم هنگامی که این «بیانیه» را امضاء کرد، نمی‌دانست محسن سازگارا از امضاء کنندگان آن بیانیه با عضویت در مؤسسه جورج بوش با جورج دبلیو بوش دیدار داشته و عکس  یادگاری گرفته‌ است؟[4]  آیا کردوانی نمی‌دانست که برخی از آن لیست  در کنگره آمریکا با برخی از سناتورها درباره آینده ایران دیدار کرده بوده‌‌اند؟ آیا او نمی‌دانست که فعالان جامعه مدنی و هنرمندان آزادی‌خواه در غرب با برپا کردن پروژه بایکوت اسرائیل می‌کوشند با بسیج افکار عمومی این رژیم آپارتاید را به پذیرش حقوق مدنی مردم فلسطین مجبور کنند و اما آقای محسن مخملباف در تضاد با خواست‌های آن جنبش ۲۰۱۳ به اسرائیل سفر کرد تا فیلم تازه‌اش «باغبان» را در فستیوال اورشلیم نشان دهد و جایزه‌ای به‌خاطر فیلم جدیدش و هم‌چنین «برای آزادی و دمکراسی»[5] دریافت کند، آن هم از یکی از نهادهای رژیمی که خود آزادی و دمکراسی را از فلسطینیان سلب کرده و در سده ۲۱ تنها دولت استعمارگر جهان است و بخش‌هائی از سرزمین فلسطین را به زندانی بزرگ و سر گشاده بدل ساخته است؟

من مطمئنم کردوانی در آن زمان این همه را می‌دانست و با این حال آن «بیانیه» را امضاء کرد، چون دچار توهم سقوط رژیم شده بود.

هم‌چنین تا آن‌جا که شنیده‌ام دوست دیرینم یکی از کسانی بوده است که در برنامه‌ریزی‌های «شورای مدیریت دوران گذار»  که توسط کسانی که می‌پندارند زائیده شده‌اند تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را رهبری کنند، شورائی که باید در هنگامه فقدان رهبر کاریزماتیک به «چهره کاریزماتیک» جنبش خودجوش مردم بدل شود، شرکت داشت. این که اعضاء این «شورا» هنوز معرفی نگشته‌اند، فقط به‌خاطر فروکش جنبش خودجوش مردم است، زیرا در چنین شرایطی نمی‌توان مدعی رهبری جنبشی شد که به آتش زیر خاکستر بدل شده است.

در دوران کنفدراسیون ما با رژیم شاه مبارزه می‌کردیم، زیرا او از یک‌سو با نقض قانون اساسی مشروطه استبداد خود را بر همه شئون زندگی مردم حاکم کرده و از سوی دیگر نوکر بی‌چون و چرای امپریالیسم آمریکا و انگلیس بود و منافع این دو دولت امپریالیستی را فراسوی منافع مردم ایران قرار داده بود.

امروز نیز ما مخالف جمهوری اسلامی هستیم، زیرا بنا بر قانون اساسی ضد دمکراتیک خود در همه زمینه‌های زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی استبداد دینی را حاکم ساخته و مردم ایران را گرفتار فقر، بیکاری و بغرنج‌های فراوانی کرده است.

اما مبارزه ما با مبارزه دولت‌های امپریالیستی و دنبالچه‌های منطقه‌ای آن با رژیم اسلامی توفیری شگرف دارد. امپریالیست‌ها خواهان تغییر رژیم جمهوری اسلامی هستند، زیرا سیاست خارجی رژیم ولایت فقیه ضد منافع منطقه‌ای امپریالیسم است. آن‌ها خواهان روی کار آمدن دولتی در ایرانند که هم‌چون دوران پهلوی به ساز آن‌ها برقصد و برای منافع آن‌ها از منافع مردم ایران چشم‌پوشی کند. اما ما در عین مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی با امپریالیسم نیز مبارزه می‌کنیم، زیرا می‌دانیم با حضور قدرت‌های امپریالیستی در منطقه نه می‌توان به آزادی و دمکراسی دست یافت و نه می‌شود منافع و خواست‌های مشروع مردم ایران را برآورده کرد. من امیدوارم کاظم کردوانی در بطن این مبارزه با ما باشد و نه در صف کسانی که بنا بر پژوهش‌های آقای فرامرز دادرس کارشان شده است پول گرفتن از دولت‌های مخالف جمهوری اسلامی تا مُبلغ سیاست‌های ضد جمهوری اسلامی این دولت‌ها در رسانه‌های وابسته به همین دولت‌ها باشند.[6]

اوت ۲۰۱۹  

msalehi@t-online.de

www.manouchehr-salehi.de

پانوشت‌ها: